ای راحت دلهای پریشان نرسیدی
ای فصل بهارانه ی ایمان نرسیدی
خواندند تورا گریه کنان مردم گریان
گفتند که بشتاب و شتابان نرسیدی
بر جمعه دعا از لب عشاق شنیدی
محروم تو ماندند و به ایشان نرسیدی
روز آمد و شب رفت و زمین گشت و زمان رفت
آمین دعا بودی و یک «آن»نرسیدی
تا عمر ثمر آرد و تا بخت گشایش
ای روشنی چشم به یاران نرسیدی
با یاد تو آغاز شد این گریه ی مکتوب
ای حسرت دیدار به پایان نرسیدی
بر چهره تابان مهدی, بر خال بنی هاشم مهدی, بر لحظه آمدن مهدی صلوات
خورشید قطره ای است ز مهر نگاه تو
هر صبح می چکد ز رخسار ماه تو
در سینه ام شکفت هزاران بهار گل
از گرمی همیشه صبح نگاه تو
شد دیده ام سپید ز بس هر سپیده دم
دل دوختم ز روزن چشم به راه تو
مرغ دلم که دلزده از هرچه دانه بود
پر میزند به خاطر خال سیاه تو
اشکی فشان برای خدا ابر نوبهار
آتش گرفت خرمن جانم ز آه تو
اللهم عجل لولیک الفرج!!!
.: Weblog Themes By Pichak :.