سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 بسیجیا شبیخون !
دل آقا نشه خون
جنگه ولی بی ترکش
با آرامش ؛ بی ارتش
کی گفته جنگ تمومه
خواب و خوراک حرومه
تازه شروعِ کاره
موشک شده ماهواره!
بجای شیمیایی
فیلمهای سینمایی
بجای تانک و موشک
شبهه و تردید و شک
بجای جنگ و جدل
سی دی های مبتذل
بجای جنگ و فریاد
اسلحه شد اعتیاد
میگن میخایم شاد باشیم
میخان که معتاد باشیم
حال و هوای تازه
نعشگی و خمیازه
خدا و دین غریب شد
دینداری هم عجیب شد
چفیه عار و ننگ شد
بد حجابی قشنگ شد
شهید شده فراموش
غیرتا گشته خاموش
اما ما ها بیداریم
از هرزگی بیزاریم
ماها آماده هستیم
سربندهامونو بستیم
سربند یا فاطمه
کارو میده خاتمه
با سربند یا عباس
با شور و عشق و احساس
با سربند یا حیدر
میشیم فدای رهبر


لبیک یا امام خامنه ای
رهبرا جانم فدایت ...




تاریخ : چهارشنبه 93/8/28 | 7:29 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر
شیعه یعنی بر خیف حزب باد
شیعه یعنی بوسه بر باب الجواد
شیعه یعنی نوکری مرتضی
شیعه یعنی دلبر خوبان رضا
شیعه یعنی حب حیدر یزمی
شیعه یعنی رنج های کاظمی
شیعه یعنی عشق یعنی عاشقی
شیعه یعنی گریه های صادقی
شیعه یعنی .انتهای شاعری
شیعه یعنی علم های باقری
شیعه یعنی فخر بر اهل جهاد
شیعه یعنی سجده ی زین العباد
شیعه یعنی سروری در عالمین
شیعه یعنی سرفرازی حسین
شیعه یعنی صبر در رنج و بی
شیعه یعنی اقتدار مجتبی
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
شیعه یعنی تا ابد بی تاب یار
شیعه یعنی افتخارم مادر است
شیعه یعنی مقتدایم حیدر است



تاریخ : چهارشنبه 93/8/28 | 7:28 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر




تاریخ : چهارشنبه 93/8/28 | 7:14 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر




تاریخ : چهارشنبه 93/8/28 | 7:14 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر

1538855_shabhayetanhayi.ir



قرآنــــــــــــ جان، شرمنده ام

 
که ” ح س ی ن” بالای نیزه خواند


و من . . .



1509088_shabhayetanhayi.ir




آقا جان یا ابا عبد الله


 
زندگی بهانه است !



 
من هوا را به امید همنفسی با زائرانت



 
تنفس می کنم.

اللهم الرزقنا کربلا...{#emotions_dlg.126}





parchame hosein (H.s 92-10)




پرچم یا حسین بر روی خانه ها را جمع کردیم



و به جای آن دیش ماهواره گذاشتیم..!!



و هر روز شبکه های فارسی زبان را رصد میکنیم که نکنه



شبکه جدیدی آمده و از دستمان برود..!!







mahvareh (H.s 92-10)




یا صاحب الزمان



مولای من..تا تو نیای سر و سامون نداریم…



مولای من..تا تو نیای باید طعنه و تهمت بشنویم..!!



مولای من..تا تو نیای ما را به جرم عاشقی مسخره میکنند..!!




مولای من..پس کی میخوای بیایی..!!






mahdi jan bia (H.s 92-10)




تاریخ : چهارشنبه 93/8/28 | 7:4 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر

http://shabhayetanhayi.ir/wp-content/uploads/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C_shabhayetanhayi.ir-9.gif

 

خدا ما را از دیدار امام زمان محروم کرد!


ولی بعضی از ما از این تحریم


به اندازه تحریم آمریکا


صدایمان در نیامد و ناله نزدیم!!!

 

 

تصاویر-امام-زمانی-www.shabhayetanhayi.ir (7)




تاریخ : چهارشنبه 93/8/28 | 6:59 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر

آقا اجازه خسته ام از این همه فریب / 

 از های و هوی مردم این شهر نا نجیب

آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند /

 دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب

آقا اجازه باز به من طعنه می زنند /

 عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب

«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند /

 «فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . . .

 

 

 




تاریخ : چهارشنبه 93/8/28 | 6:54 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر

آقا " تقصیر " شما نیست ...

 

 

که " تصویر "شما نیست

 

من آیینه ای پر شده از

 

گرد و غبارم ..!

 

http://www.axgig.com/images/32281671591975523528.jpg




تاریخ : چهارشنبه 93/8/28 | 6:48 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر
درد دل و اعتراف یک جوان ایرانی (تکان دهنده):
.
.

یه خونه مجردی با رفیقامون درست کرده بودیم، اونجا شده بود خونه گناه و معصیت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچی زنگ زدم به رفیقام، هیچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هیچی...

میگفتم اینارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
 ماشینو برداشتم برم یه سرکی، چی بهش میگن؟ گشتی بزنم
تو راه که میرفتم یه خانمی را دیدم، خانم چادری وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود

خلاصه اومدم جلو و سوار ماشینش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توی اون خانه ی مجردی
 ...


× برای خوندن  برید به ادامه ی مطلب !

 

ادامه مطلب...


تاریخ : جمعه 93/8/23 | 3:35 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر

 پسر بچه ای 4 ساله?

که یک روز کار خیلی بدی کرده بود?

مامانش دنبالش دوید تا بیرون حیاط?

پسرک همون جلوی در وایستاد?

و جلوتر نرفت?

مامانش هم کتکش زد?

بعد وقتی برگشت به خونه?

با چشمای پراز اشکش به مامانش گفت:?

فکر نکن نمیتونستم فرار کنما ?

تو چادر سرت نبود...?

 

                           

   ممنون مرد کوچیک!




تاریخ : جمعه 93/8/23 | 3:32 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر

  • قیمت دلار | تبادل اطلاعات | پرشین بلاگ