بقیع درچنگال غربت
من که نرفتم.....اماشنیدم،شنیدم:روضه که هیچ،اونجازائری نیست......شنیدم بوی غربت تمام بقیع روگرفته......شنیدم یه چراغ حتی اونجاروشن نیست........شنیدم اونجاخبری ازبیرق وسایبون نیست.....
مولای من این هاراشنیدم واتش گرفتم،سوختممممممم
اگرهرکس دعاکردمدینه سهم اوشود......من امابه التماس خواستم تامدینه هرگزباران نبارد........
شاید...شاید....شاید.......مادری انجاآرمیده یاشد............
می سازیم
بقیع رامی سازیم
بقیع رابادستان خودمی سازیم
فقط بگذارمولای مابیاید
.......
هم دردمن!بامن ارام گریه کن....
اخرمی گویندبقیع گریه های بلندممنوع است.....
تاریخ : جمعه 93/5/31 | 12:49 عصر | نویسنده : منتظر کوچک | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.