زخمش خیلی عمیق بود...خونریزی شدیدی داشت!
دکتر بهم گفت چادرت را باز کن تا راحتتر کمکش کنی..
داشتم چادرم را باز میکردم که چشمان نیمه جانش را به من خیره کرد و دستانش را که به خونش غرق بود به چادرم گرفت و گفت:
من میروم تا تو چادرت را باز نکنی!!!
چادرم هنوز در مشتش بود که شهید شد...!!!
کدام لایق صادر کننده ی فرهنگ اسلامی کشورمان هستند؟؟؟
« یه روز یه کوهنوردی تصمیم به فتح یه قله میگیره .بعد از اینکه بار سفر میبنده واسه اینکه این افتخار تنها نصیب خودش بشه , تنها راه می افته . با تجربه ای که داشته و چون عجله ام داشته سر شب به نزدیکی قله میرسه . و چون میخواسته بین مردم بیشتر محبوب بشه که یه شبه قله رو فتح کرده و قهرمان دلیر مردمش بشه , شب رو هم به راه خودش ادامه میده . شب بود , فقط سفیدی کمرنگ برف رو میشد دید و صدای زوزه ی باد و .... 
به تو
به خودم
تو چه با شکوه
تو چه مقتدر
تو چه قدر ...
به خودم..
اصلا نگاه نکنم بهتر است.
می دوم به سویت
به نفس نفس می افتم.
در آغوش امن تو
هم شکوه دارم هم اقتدار هم خیلی چیز های دیگر...
فکر کنم
همه چیز اینطوری بهتر است
بسم الله الرحمن الرحیم...
زندگی بالا و پایین دارد؛
زندگی سختی دارد؛
اگر نوسان در زندگی نباشد یعنی:
مرگ...
همه گویند به تعجیل ظهورش صلوات...
کاش این هفته بگویند به تبریک حضورش صلوات...
حالا میدانی و می بینی ...
وقتی نگاه می کنم ...
به عراق ، سوریه ، یمن ، مصر، لبنان و ...
تازه می فهمم امنیت را نیروی نظامی تضمین نمی کند ...
امنیت را " ولایت فقیه " تضمین می کند ...
حالا می فهمم که چرا امام فرمود :
" پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد . "
رهبر عزیزم سایه تان مستدام ...
کاش ما هم لایق شهادت شویم...
.: Weblog Themes By Pichak :.
